محل تبلیغات شما

عشق حق  .عارفانه عاشقانه  555
آمدی خوش آمدی ای یار من حالا چرا
هجر تو کرده اسیرم امشب و فرداچرا
خواستم گل بوسه چینم از لب شیرین تو
با نگاهی می کنی مستم در این شب ها چرا
دور از من بودی و گریه گلویم بسته بود
بی تو گفتم نیمه شب بی روی مه نجوا چرا
آسمان چشم تو ابری شد و گفتم به تو
بر کنار گونه‎ی تو گوهر والا چرا
قصد دارم هی بگریم مثل ابر از آسمان
می کنی هر دم مرا رسوای این سودا چرا
جان فدایت کرده ام دست و سر و پای مرا
همچو پروانه در آتش می کنی شیدا چرا
باقرا در سینه‎ی تو ترس رسوایی نبود
عشق حق در سینه داری ترس از رسوا چرا                            
                  #م_ب_انصاری_دزفولی

تنهادلیل زندگی۵۷۴

باران..اجتماعی فرهنگی 578

قبلهء عشق...عاشقانه عارفانه .573

تو ,کنی ,عشق ,آسمان ,شب ,گفتم ,می کنی ,عشق حق ,سودا چرا ,چرا جان ,این سودا

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عالمان علم اطلاعات (مرکز قم) سعیدبلاگ roebiscibogg sofralinktant جلال مظلوم شعر روستا دنیای کامپیوتر مجله زنان - مجله الکترونیک بانوان و دختران ،مهدی منجی،MAhdi savior،Mahdi We look forward to the Mahdi will be and we will spare our lives creatatderte Ina's game